"نگاه زن" منعکس کنندۀ نگاهی نو  زنان افغان                           .

سیمای زن در خطاب های قرآن

خطاب‏های عام قرآن را به سه دسته می‏توان تقسیم کرد:

خطاب‏هایی که با الفاظی بیان می‏شوند که اختصاص به صنف خاصی ندارند؛ مانند آیاتی که در آن‏ها از «ناس» و یا «انسان» سخن گفته می‏شود، و یا از لفظ «مَن» به معنای «کسی که» استفاده می‏شود. این دسته از الفاظ شامل همه مردان و زنان می‏شود و به صنف خاصی اختصاص ندارد.

خطاب‏هایی که در آن‏ها از جمع مذکر سالم و مانند آن استفاده می‏شود. در این خطاب‏ها، اغلب از اوصافی یاد می‏شود که در خود وصف و موصوف آن‏ها، جنسیت دخالتی ندارد و یا از معنایی خبر می‏دهند که اختصاصی به صنف خاصی ندارد؛ مثل «کَما اَرسَلنا فیکم رَسوُلاً مِنکم یَتلُوا علیکم آیاتِنا و یُزکّیکُم و یُعلّمُکم الکتابَ و الحکمةَ و یُعلّمکُم ما لم تَکونوا تَعلمونَ»(بقره: ۱۵۱)؛ او کسی است که در میان شما پیامبری از خودتان فرستاد تا نشانه‏های ما را بر شما بخواند و شما را پاکیزه سازد و کتاب و حکمت به شما بیاموزد و آنچه را نمی‏دانستید به شما بیاموزاند. در این آیه، از کسانی سخن گفته می‏شود که رسالت و پیامبری به قصد هدایت آنان است. و البته رسالت متوجه همه انسان‏هاست، ولی در آیه از ضمیر جمع مذکر سالم «کُم» استفاده شده است. استفاده از ضمیر مذکر در این موارد، مطابق عرف گفت‏وگو و محاوره است، و فرهنگ محاوره نیز از این خطاب‏ها تا هنگامی که دلیلی خاص نباشد، معنای عام را می‏فهمد. این‏گونه خطاب‏ها نظیر استفاده از «مردم» در فارسی است، وقتی گفته می‏شود: مردم رأی دادند و یا مردم قیام کردند. در این صورت، مراد تنها مردان نیستند، بلکه مراد همه افراد می‏باشند.

خطاب‏هایی که در آن‏ها به ظهور و شمول عرفی ضمایر جمع مذکر نسبت به همه مردان و زنان اکتفا شده و علاوه بر آن، به شمول خطاب نسبت به هر دو گروه زنان و مردان با الفاظ جداگانه تصریح شده و یا آنکه هر یک از دو گروه مردان و زنان به تفصیل بیان گردیده‏اند.

در خطاب‏های نوع سوم، تصریح به شمول پیام نسبت به همه مردان و زنان اغلب برای دفع برخی از شبهات است، وگرنه در فرهنگ محاوره، خطاب بدون نیاز به تصریح، شامل همه افراد می‏شود و نیازی به تصریح ندارد.

تصریحات قرآنی در خطاب‏های نوع سوم، اغلب برای رفع افکار جاهلی قبل از اسلام هستند؛ آنان در فرهنگ جاهلی بین مرد و زن فرق می‏گذاردند و بسیاری از فضایل را مختص مردان می‏دانستند و زن را با دیده تحقیر و در حکم وسیله‏ای برای ارضای شهوت می‏دیدند. قرآن کریم با بیان معنوی بودن فضایل و رذایل، افتخارات دنیوی و طبیعی را نفی نموده، تفاوت‏هایی را که به جنسیت، نژاد و مانند آن بازگردند، با الفاظ صریح نفی کرده است.

در برخی از آیات با صراحت و تأکید لفظی، به نفی دخالت جنسیت می‏پردازد؛ مانند: «اِنّی لا أُضیعُ عَملَ عاملٍ مِنکم مِن ذَکَرٍ أو اُنثی» (آل عمران: ۱۹۵)؛ من کار هیچ صاحب‏کاری از شما را ضایع نمی‏کنم، اعم از اینکه انجام دهنده زن باشد یا مرد.

آیه، درباره مهاجران صدر اسلام است و هنگامی نازل شده که علی بن ابی طالب  همراه تعدادی از بانوان از مکّه به سوی مدینه هجرت نمود. پس شأن نزول آیه مختص مردان نیست و آیه درباره جمعی از مردان و زنان است. قسمت اول آیه لفظ «عامل» و ضمیر «کُم» مطابق عرف محاوره، مذکر است. فرهنگ گفت‏وگو به همراه شأن نزول آیه کافی است بر اینکه عموم و شمول آیه را نسبت به مردان و زنان بیان کند.

با این همه، در پایان آیه با تأکید لفظی گفته شده است: زن و مرد بودن در مسئله دخالتی ندارد. این تأکید نشان می‏دهد که مذکر بودن عبارت‏های قسمت اول به هیچ وجه، در پیام آیه دخیل نیست و استفاده از آن عبارات به دلیل خصوصیات لفظ در زبان است. البته عرف گفت‏وگو خود متوجه این حقیقت هست و تأکید لفظی برای بیان همان چیزی نیست که عرف آن را می‏فهمد، بلکه برای دفع آن توهّم جاهلی است که پاداش دادن الهی را مختص مردان می‏داند. قرآن کریم برای دفع این توهّم، پس از بیان مطلب بر دخالت نداشتن عنصر جنسیت تأکید و تصریح لفظی کرده است.

نمونه دیگر آیه ۷۹ سوره مبارکه نحل است که می‏فرماید: «مَن عَمِلَ صالحا مِن ذَکَرٍ اَو اُنثی و هُو مؤمنٌ فَلَنُحیِیَنّهُ حیاةً طیّبةً»؛ هر کس عمل صالحی انجام دهد، اعم از آنکه مرد یا زن باشد در حالی که مؤمن است، پس خدای تعالی او را به حیاتی پاک زنده می‏گرداند. در این آیه نیز چهار لفظ «عمل»، «صالح»، «هو» و «مؤمن» مطابق فرهنگ گفت‏وگو با الفاظ مذکر آمده‏اند. خداوند سبحان در سخن مزبور، برای دفع توهّم مورد نظر بر دخالت نداشتن جنسیت در مسئله تصریح کرده است.

تصریحات و تأکیدات یاد شده نشان می‏دهند که کاربرد ضمیر مذکر در مواردی از این قبیل، پیام خاصی به دنبال ندارد، و در موارد دیگر نیز که عبارات بدون تصریح و به تبع زبان محاوره به لفظ مذکر بیان شده، در مقام اختصاص حکم به مردان نیست؛ مثلاً، در حدیث: «طَلبُ العلمِ فریضةٌ علی کُلِّ مسلمٍ»(۲) به واجب بودن کسب دانش بر هر مسلمان حکم شده است و عبارت گرچه در زبان عربی به لفظ مذکر «مسلم» بیان شده، ولی به این معنا نیست که کسب دانش بر غیر مرد مسلمان لازم نیست.

قرآن کریم با اعتماد به فرهنگ محاوره، در برخی موارد نیز ارزش‏ها و فضایل را با سیاق واحد و با الفاظ مذکر بیان کرده است؛ مانند: «اَلّذینَ یَقولُونَ رَبّنا اِنّنا آمَنّا فاَغفرلَنا ذُنُوبَنا و قِنا عَذابَ النارِ الصّابِرینَ والصّادِقینَ و القانِتینَ والمُنفقینَ و المُستغفرینَ بِالاسحارِ»(آل عمران: ۱۶ـ۱۷)؛ کسانی که می‏گویند: پروردگارا، ما ایمان آوردیم. پس گناهان ما را ببخش و ما را از عذاب آتش نگهدار؛ آن‏ها که صابر و صادق و قانت و انفاق‏کننده هستند و در سحرها استغفار می‏کنند. در این آیات، با آنکه الفاظ به صورت مذکر آمده‏اند، در مقام اختصاص دادن اوصاف به مردان نمی‏باشند.

شاهد این ادعا آیات دیگری است که همین اوصاف را با تفصیل با دو صفت الفاظ مذکر و مؤنث بیان کرده‏اند: «اِنّ المُسلمینَ والمُسلماتِ والمُؤمنینَ والمُؤمناتِ والقانتینَ والقانتاتِ والصّادقینَ والصّادقاتِ و الصّابرینَ و الصّابراتِ والخاشعینَ والخاشعاتِ والمُتصدّقینَ والمُتصدّقاتِ والصّائمینَ والصّائماتِ والحافظینَ فُروجَهم والحافظاتِ والذّاکرینَ اللّهَ کثیرا والذّاکراتِ اَعدَّاللُّه لهم مغفرةً و اجرا عظیما» (احزاب: ۳۵)؛ به درستی که مردان مسلمان و زنان مسلمان و مردان مؤمن و زنان مؤمن و مردان فروتن و زنان فروتن و مردان راستگو و زنان راستگو و مردان شکیبا و زنان شکیبا و مردان خاشع و زنان خاشع و مردان بخشنده و زنان بخشنده و مردان روزه‏دار و زنان روزه‏دار و مردانی که عفّت را نگه دارند و زنان عفیف و مردانی که بسیار یاد خدا می‏کنند و زنانی که بسیار یاد خدا می‏کنند، خداوند برای آنان آمرزش و پاداشی عظیم قرار داده است.

در آیه مزبور، با آنکه بسیاری از صفات با تفصیل، به مردان و زنان نسبت داده شده است، در پایان آیه، با استفاده از ضمیر مذکر «کُم» می‏فرماید: خداوند برای آنان آمرزش و اجر عظیم قرار داده است. با آنکه ضمیر مذکر است، مرجع آن مردان و زنان هستند، و این نشان می‏دهد که استفاده از ضمیر مذکر در این موارد، برای اعم از مرد و زن است و کاربرد آن مطابق زبان گفت‏وگو است. توجه نداشتن به زبان گفت‏وگو این توهّم را به دنبال می‏آورد که قرآن کریم در برخی فضایل، زنان را تابع مردان قرار داده است؛ مثلاً، در آیه «صَدَقت بِکَلماتِ رَبِّها و کُتُبه و کانت مِن القانتینَ» (تحریم: ۱۲)، درباره حضرت مریم علیهاالسلام می‏فرماید: او کلمات پروردگارش را تصدیق کرد و از عبادت پیشگان بود. کلمه «قانتین» در پایان آیه، به معنای عبادت پیشه و اهل قنوت و خشوع و خضوع در برابر خداوند است و این کلمه در آیه به لفظ مذکر به کار رفته.

مذکر بودن «قانتین» در این آیه، به این دلیل نیست که خدای تعالی مردان قانت را به عنوان اصل در نظر گرفته و حضرت مریم علیهاالسلام را به آنان ملحق کرده، بلکه تنها به لحاظ عرف گفت‏وگو است و مراد از آن تنها مردان قانت نیست و همه را شامل می‏شود.

در مقابل نیز هر گاه سخن از رذایل و تبه‏کاری‏ها مطرح می‏شود، اگر از ضمیر مذکر استفاده می‏گردد به این معنا نیست که مردان در رذایل اصل هستند و زنان تابع آنان هستند؛ مثلاً، در سوره یوسف به زلیخا گفته می‏شود: «واستغفری لِذنبکِ اِنَّکِ کنتِ مِن الخاطِئینَ» (یوسف: ۲۹)؛ از گناه خود استغفار کن. به درستی که تو از خطاکاران بوده‏ای. «خاطئین» در این آیه، به صورت جمع مذکر به کار برده شده است. این استعمال تنها مطابق فرهنگ محاوره است و مراد از آن تنها مردان خطاکار نیست، بلکه همه خطاکاران اعم از مرد و زن می‏باشد. رواج این فرهنگ در گفت‏وگو و محاورات عمومی موجب می‏شود تا هر گاه کلام و عبارتی به صورت مذکر به کار برده شد تا هنگامی که قرینه‏ای خاص نباشد، از آن کلام معنایی عام فهمیده شود.

قرآن کریم با بیانی صریح، جنسیت و نژاد را از مدار فضایل و رذایل انسانی خارج می‏گرداند و تقوای الهی را محور اصلی برای شناخت فضایل و رذایل معرفی کرده، می‏فرماید: «یَا اَیُّها النّاسُ اِنّا خَلقناکُم مِن ذَکَرٍ و اُنثی و جَعَلناکم شُعوبا و قَبائِلَ لِتَعارفُوا اِنّ اَکرمَکم عِندَ اللّهِ اَتقیکم» (حجرات: ۱۳)؛ ای آدمیان، شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را شعبه‏ها و قبیله‏ها گرداندیم تا همدیگر را بشناسید. گرامی‏ترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست.

آدمیان از خاک آفریده شده‏اند و در پیدایش آنان، زن و مرد، هر دو دخیل هستند. جنسیت مربوط به نظام طبیعی و دنیوی است و امور طبیعی در حد ذات خود، موجب فخر و یا وهن نیستند. نژاد و زبان نیز امری دنیوی است و شناسنامه طبیعی افراد را تشکیل می‏دهند. حقیقت و جای آدمی شرقی یا غربی نیست، کرامت و برتری افراد به قرب و نزدیکی آنان به خداوند است و میزان و معیار آن تقواست.

 

گزارش تخلف
بعدی